صفحة رئيسية | المنتجات |خرد کردن و غربال معنی
خرد کردن - معنی در دیکشنری آبادیس مترادف خرد کردن فارسی به انگلیسی break, chip, chop, crush, devastate, grind, sliver, smash, pound, quell, to break to pieces, to shatter, to crush, to grind, to change (as money), to suppress مترادف ها abate (فعل)
Moreلغت نامه دهخدا غربال. [ غ ِ /غ َ ] ( اِ ) آلت بیختن که ظرفی است دارای دیواره مدور که عموماً از تخته است و ته ظرف دارای سوراخهای بسیار است ، از روده بافته می شود و یا از مفتول. ( فرهنگ نظام ). غربال را در قدیم از نی و سایر نباتاتی که مثل آن
Moreمترادف خرد: حقیر، صغیر، کوچک ، اندک، کم، ناجیز، شکسته، له ، ریز، ریزه درک، آگاهی، ادراک، بینش، دانایی، حکمت، دانش، عقل، علم، فراست، لب، فهم، نقیبت، هوش متضاد خرد: کبیر، بالغ، بزرگ، سالم، نشکسته، حجیم، عظیم جهالت، سفاهت فارسی به
Moreلغت نامه دهخدا غربال کردن. [ غ ِ / غ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بیختن. غربال را به دست زدن. الک کردن. غربال بیختن. غربلة. ( المنجد ). دحلاصة. ( منتهی الارب ). کنایه از تفحص و جستجوی بسیار. ( آنندراج ) ( از فرهنگ نظام ). کنجکاوی. ( مجموعه
Moreلغت نامه دهخدا. غربال گری. [ غ ِ/ غ َ گ َ ] ( حامص مرکب ) غربال گر بودن. عمل غربال کردن : اگر روا باشد که با فقد غربال گری و درزیگری وجوب نماز آدینه ساقط باشد اگر شیعه گویند که با فقد امامی معصوم نماز ...
Moreغربال . [ غ ِ / غ َ ] (اِ) آلت بیختن که ظرفی است دارای دیواره ٔ مدور که عموماً از تخته است و ته ظرف دارای سوراخهای بسیار است ، از روده بافته می شود و یا از مفتول . (فرهنگ نظام ). غربال را در قدیم از نی و ...
Moreلغتنامه دهخدا. غربال . [ غ ِ / غ َ ] (اِ) آلت بیختن که ظرفی است دارای دیواره ٔ مدور که عموماً از تخته است و ته ظرف دارای سوراخهای بسیار است ، از روده بافته می شود و یا از مفتول . (فرهنگ نظام ). غربال ...
More1 خرد (دانایی) خِرَد ، داشتن دانش ، شعور ، فهم ، تجربه و بصیرت ، اکتسابی و نیز فهم ذاتی به همراه قابلیت کار بستن آنهاست.
Moreمعنی غربال زدن . [ غ ِ / غ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) غربال کردن . بیختن . انگلیسی scout عربی كشاف، استطلاع، مستكشف، رائد كشاف، المستطلع، فتى، شخص، طائرة إستطلاع، استكشف
Moreلغتنامه دهخدا خرد کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقسمتهای ریزه ریزه شکستن . به اجزاء کوچک شکستن . شکستن بقطعات خرد. بقطعات کوچک بریدن . (یادداشت بخط مؤلف ). تَصغیر. (دهار). اِصغار. (تاج المصادر بیهقی ) : بامها را فرسب خرد کنی از گرانیت گر شوی بر بام . رودکی . بدان گرزه ٔ گاوسر دست برد بزد بر سرش ترک
Moreلغت نامه دهخدا غربال کردن. [ غ ِ / غ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بیختن. غربال را به دست زدن. الک کردن. غربال بیختن. غربلة. ( المنجد ). دحلاصة. ( منتهی الارب ). کنایه از تفحص و جستجوی بسیار. ( آنندراج ) ( از فرهنگ نظام ). کنجکاوی. ( مجموعه مترادفات ) : فلک خاک ایام غربال کرد نشاند مگر ابر پیمانه کرد ( ؟ ). نورالدین ظهوری ( از آنندراج ).
More〈 غربال کردن: (مصدر متعدی) ۱. جدا کردن اشیای ریزودرشت یک جسم با ریختن آن در غربال و تکان دادن. ۲. [عامیانه، مجاز] کنار گذاشتن و جدا کردن افرادی از یک مجموعه. مترادف 1- آردبيز، پرويزن، غربيل، منخل 2- خاك بيز، سرند عربی غربال، منخل، اللاكتوم للسر، نخل
More1 خرد (دانایی) خِرَد ، داشتن دانش ، شعور ، فهم ، تجربه و بصیرت ، اکتسابی و نیز فهم ذاتی به همراه قابلیت کار بستن آنهاست.
Moreنویسه گردانی: ḠRBAL غربال . [ غ َ ] (اِخ ) گروهی از فرومایگان ایلات اند که از کناره ٔ دریای فارس تا نهایت نواحی سردسیر فارس رفت و آمد کنند. مواشی بیشتر آنها به اندازه ٔ حمل و نقل پلاس و چادر سیاه نشیمن است و عمل مردان و زنان آنان غربال بندی است . رجوع به غربال بند شود. واژه های قبلی و بعدی غربال بستن غربال بافتن غربال آبگون غربال غربال غرباسنگ
Moreخرد کردن به انگلیسی - معنی در دیکشنری آبادیس break chip chop crush devastate grind sliver smash pound quell to break to pieces to shatter to crush to grind to change (as money) to suppress فارسی به انگلیسی خرد کردن با خیساندن macerate خرد کردن با ضربه های پیاپی batter خرد کردن با کلنگ pick خرد کردن در اثر انفجار shatter خرد کردن در اثر ضربه shatter
Moreمعنی واژه خرد در لغت نامه دهخدا در پارسی ویکی پارسی ویکی ورود ایجاد حساب کاربری صفحه نخست درباره پارسی ویکی ... وی را آن خرد و تمییز و بصیرت و رویت است که زود رود سنگ وی را ضعیف دارد و ...
Moreتو کودک خرد و من چنان سارنجم جانم ببری همی ندانی رنجم . صفار مرغزی . ... - نان خرد کردن ؛ نان ریزریز کردن برای ساختن ثرید. (یادداشت بخط مؤلف ). حقیر. پست . خوار. ناقابل :
Moreغربال معنی در دیکشنری آبادیس فرهنگ عمید. وسیله ای با یک سطح سوراخ سوراخ، برای جدا کردن اجزای ریز و درشت حبوبات، آرد، گندم و امثال آن، نوعی الک با سوراخ های درشت تر، پرویزن، غرویزن. * غربال ...
More〈 غربال کردن: (مصدر متعدی) ۱. جدا کردن اشیای ریزودرشت یک جسم با ریختن آن در غربال و تکان دادن. ۲. [عامیانه، مجاز] کنار گذاشتن و جدا کردن افرادی از یک مجموعه. مترادف 1- آردبيز، پرويزن، غربيل، منخل 2- خاك بيز، سرند عربی غربال، منخل، اللاكتوم للسر، نخل
Moreنویسه گردانی: ḠRBAL غربال . [ غ َ ] (اِخ ) گروهی از فرومایگان ایلات اند که از کناره ٔ دریای فارس تا نهایت نواحی سردسیر فارس رفت و آمد کنند. مواشی بیشتر آنها به اندازه ٔ حمل و نقل پلاس و چادر سیاه نشیمن است و عمل مردان و زنان آنان غربال بندی است . رجوع به غربال بند شود. واژه های قبلی و بعدی غربال بستن غربال بافتن غربال آبگون غربال غربال غرباسنگ
Moreخرد کردن به انگلیسی - معنی در دیکشنری آبادیس break chip chop crush devastate grind sliver smash pound quell to break to pieces to shatter to crush to grind to change (as money) to suppress فارسی به انگلیسی خرد کردن با خیساندن macerate خرد کردن با ضربه های پیاپی batter خرد کردن با کلنگ pick خرد کردن در اثر انفجار shatter خرد کردن در اثر ضربه shatter
Moreغربال (فرهنگ عمید): وسیلهای با یک سطح سوراخسوراخ، برای جدا کردن اجزای ریزودرشت حبوبات، آرد، گندم و امثال آن، نوعی الک با سوراخهای درشتتر، پرویزن، غرویزن، * غربال کردن: (مصدر متعدی) جدا کردن اشیای ریزودرشت یک جسم با ریختن آن در غربال و تکان دادن، [عامیانه، مجاز] کنار گذاشتن و جدا کردن افرادی از یک مجموعه، غربال (فارسی به ترکی): elek, kalbur
Moreخاقانی . از غربال هوا کافور می بیخت . (مجلس اول سعدی ). - آب با غربال بیختن (یا پیمودن ) ؛ کاری عبث کردن . نظیر آب به ریسمان بستن و آب در قفس کردن و جز آن . (امثال و حکم دهخدا ذیل آب ). - آب در غربال بیختن ؛ کار بیهوده کردن . (فرهنگ نظام ). رجوع به آب و غربال شود. انگلیسی bakery sieve عربی مخبز غربال
Moreمعنی واژه خرد در لغت نامه دهخدا در پارسی ویکی پارسی ویکی ورود ایجاد حساب کاربری صفحه نخست درباره پارسی ویکی ... وی را آن خرد و تمییز و بصیرت و رویت است که زود رود سنگ وی را ضعیف دارد و ...
Moreلغتنامه دهخدا خرد. [ خ ُ ] (ص ) کوچک که در مقابل بزرگ است . (از برهان قاطع). ضد بزرگ . (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). صغیر. صُغار. (بحر الجواهر). کوچک . کم جثه . (از ناظم الاطباء). مقابل کلان . (یادداشت مؤلف ) : مرعش ، جذب دو شهرک است خرم و آبادان و خرد. (حدود العالم ).
Moreاستفاده خرد کردن و غربال گیاهان امریکا - Github استفاده خرد کردن و غربال گیاهان امریکا. معنی الک دیکشنری آنلاین آبادیس.
Moreخرد کردن و غربال معنی هزینه 200 کارخانه تن در ساعت 3 مرحله خرد. هزینه پایین از خرد کردن و غربال بوته در حساب پی دی اف هزینه هر تن سنگ چین هزینه غربالگری برای کارخانه سنگ شکن ساخت چین کم هزینه ...
More